شکرگذاری(بعد زنانه ام)

خدای من، بابت این آبشار طلایی ازتو سپاسگزارم.

ادامه ی پست قبل

خب، همونطور که قول داده بودم به خودم، راجع به علت مچ دست راستم تحقیق کردم. البته قبل از تحقیق هم حدس می زدم که علت درد از ناحیه ی ماووس لبتاپ باشه، چون فقط دست راستم درگیر بود. و خب یه 24 ساعتی هم از لبتاپ فاصله گرفتم و دیدم که دردش خیلی کم شده و نزدیک به صفر و با مراجعه ی مجدد به لبتاب دوباره درد عود کرد.

راه های ممکن برای کاهش درد:

1-کار با ماووس رو به دست چپم بسپارم.

2-استفاده ی از صفحه لمسی لبتاب رو جایگزین ماووس کنم.(برای دست راست)

3- وارد کردن ورزش بخصوص ورزشهای تقویت کننده ی مچ دست به سبک زندگیم.


راستی قراره یکشنبه 18 ام فروردین 1398 یه جای بخصوصی برم. در جهت " دوست داشتن خود" .ان شاءالله وقتی که رفتم و به نتیجه ی مطلوبم رسیدم اینجا می گم که از چه قراره.

مچ دست راستم

هنوز برای ساختار مطالب وبلاگ پیش زمینه ای ندارم. همینقدر می دونم که دلم می خواد هم رویکرد علمی و هم عملی داشته باشه.خب به عنوان اولین پستی که رویکرد عملی داره... دقیقا همین الان با یه مسئله ای درگیرم. درد مچ دست راستم. اگر من ادعا می کنم که خودم  رو دوست دارم باید تمام ابعاد وجودیم حتی جسمیم رو دوست داشته باشم. دست راستم مدتهاست که درد می کنه و من باید تدبیری بیاندیشم. سعی می کنم در این زمینه تحقیق کنم. تا بتونم تصمیم درست رو بگیرم.

نتایج پیگیری هام رو ان شاءالله خواهم نوشت.

اولین انتقاد

شاید بشه اولین انتقادو اینجور مطرح کرد که عنوان وبلاگ کلیشه ای نیست؟  " دوست داشتن خود" لوس بازی نیست؟ اصلا نویسنده ی این وبلاگ جوگیر نشده احیانا؟ حتما حس و حال بهارو سال نو باعث شده یه وبلاگ راه بندازه و بعد از یکی دوماه این حس فروکش نمی کنه؟ 


عنوان وبلاگ سبک زندگیه. اینجا اتاق فکر ارتقای سبک زندگیه من خواهد بود. خودم که خیلی بهش علاقمندم و برام نو و تازه ست. اتاق فکر پتاسیل بالایی داره.ولی انتقاد به جایی هست. هدف من زیاد نوشتن نباید باشه البته اشکالی نداره زیاد بنویسم. ولی باید این فکرها و نوشته ها در عمل نمود پیدا کنن.


"دوست داشتن خود" شاید واقعا لوس بازی باشه. من کسی دور و ور خودم سراغ ندارم که بشه بهش انگِ (تا حالا فقط این واژه انگ رو شنیده بودم اولین باره که نوشتمش) خود دوستدار بزنن. فقط توصیف کسی که میشد این برچسبو بهش زد رو یه جایی خوندم و ... تا یه مدت حس افسردگی بهم دست داده بود...چون وقتی آدم جوری زندگی بکنه که خلاف دوس داشتن خودش باشه  یا اگه خلافش نباشه موافقش هم نباشه یعنی انگار که اصلا به خودش توجه نداره ،متوجه خودش نیس، بعد که یهو اینو درک می کنه یه حس ندامتی داره دیگه...و شاید به اون کسی که بلد بوده خودشو دوست بداره و به خودش احترام بذاره بگه آدم لوس. این طبیعیه.


نویسنده ی وبلاگ احیانا جوگیر نشده. نویسنده با تمام وجودش قدم در این راه می گذاره. نویسنده از آینده خبر نداره. اما تلاشش رو می کنه که خودش رو بیشتر از گذشته دوست داشته باشه. به خودش بیشتر احترام بذاره. خودش رو بیشتر ببینه. حواسش رو بیشتر به خودش معطوف کنه. اگر تونست در این مسیر موفق عمل کنه این وبلاگ به حیات خودش ادامه میده.


سلام

بسم الله الرحمن الرحیم

رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدقا واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا.

می خوام به طور رسمی  ورودم رو به مسیر " دوست داشتن خود" اعلام کنم.

میگن خودشناسی معبر خداشناسیه... امیدوارم برای من، مسیر دوست داشتن خودم،  معبر دوست داشتن تو  بشه. البته دوست داشتنِ بیشترتر .